گلستانه
دشتهایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
دشتهایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم …
مگر می توان شیرینی عشق تو را چشید و از تو روی گردان شد ؟
مگر می توان لذت همجواری با تو را درک کرد و میل جای دیگر داشت ؟
توکل یعنی اجازه دادن به خداوند
که خودش تصمیم بگیرد!
تو فقط بخواه و آرزو کن
اما پیشاپیش شاد باش!
و ایمان داشته باش که رویاهایت
هم چون بارانی در حال فرو ریختنند!
پیشاپیش شاد باش و شکر گذار
چرا که خداوند نه به قدر رویاها
بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که می بخشد!
اگر تنهایی ام چشم مرا بست…
اگر دل از تنم افتادو بشکست..
فدای پای قلب آن عزیزی..
که درهر جا که باشد یاد ما هست…
روزگــــــار ؛ نبودنت را برایم دیکتـــه می کند …
و نمره ی من باز می شود صفـــــــــــر …
هَنـــــــوز …
نبودنت را یاد نگرفته ام …
خوشبختی
اگر سرت را روی سینه ام بگذاری…
هیچ صدایی نخواهی شنید..
قلب من طاقت این همه خوشبختی رو نداره…